«لغت نامه دهخدا»
[اَ دَ / دِ رِ دُوْ وُ] (اِخ)(ساسانی) پادشاه ساسانی برادر شاپور ذوالاکتاف پسر هرمز. (مفاتیح). برادر کوچک (؟) شاپور (دوم) ذوالاکتاف (هویه سنبا) و جانشین او. وی از 379 تا 383 م.(1) در ایران سلطنت کرد و او پادشاهی ضعیف النفس بود. (ایران در زمان ساسانیان ترجمهء رشید یاسمی ص 173): اردشیربن هرمزبن نرسی، چون شاپور ذوالاکتاف کناره شد این برادرش اردشیر جای او بگرفت و مدت چهار سال پادشاهی راند بعد از آن پسر شاپور ذوالاکتاف جای پدر بگرفت و مستولی گشت. (فارسنامهء ابن البلخی چ کمبریج ص 21) چون شاپور ذوالاکتاف وفات یافت پسرش شاپوربن شاپور کوچک بود برادرش اردشیر را وصی گردانید و این اردشیر ظالم و بدخو و خونخوار [ بود ] و چند معروف را بکشت و سیرت بد نهاد و چون چهار سال پادشاهی کرده بود او را خلع کردند و شاپور را بنشاندند. (فارسنامهء ابن البلخی ص 73). اردشیر پسر هرمزبن نرسی بود، برادر شاپور. پارسیان او را نکوکار خواندند، و نرم نیز خواندند، پیراهن او آسمان گون بود وشی به دینارها و شلوار سرخ، بدست راست نیزه و بچپ اندر شمشیر بود بدان چفسیده و تاج سرخ بر سر نهاده. (مجمل التواریخ والقصص ص 34 و 35). پادشاهی اردشیر هرمزد چهار سال بود. پنج سال نیز گویند، و بروایتی دوازده سال هیچ خراج از مردم نخواست که پادشاهی عاریت داشت تا او را نیکوکار خواندند و بدارالملک طیسفون اندر بمرد. (مجمل التواریخ والقصص ص 68). و رجوع بهمان کتاب ص، 418 و 469 شود. یازدهم پادشاه ساسانی اردشیر دوم (اَرْتَ خشتر) است که برادر شاپور کبیر و سالخورده بود بعد از او بتخت نشست ولی سلطنت او بیش از چهار سال طول نکشید. (از 379 تا 382 م.(2)). اردشیر شاهی بود بسیار سست ولی نیک فطرت. از وقایع سلطنت او این است که تمام عوارض را موقوف کرد و از این جهت موسوم به اردشیر خیر گردید در سال چهارم او را خلع کردند. روی سکه های این پادشاه عبارت گرْپ کرّتار(3) دیده میشود که نیکوکردار است. (ایران باستان تألیف پیرنیا ص 306). اردشیربن هرمز که جهل (؟) لقب داشت بروایت حمدالله مستوفی برادر مادری شاپور ذی الاکتاف بود اما محمد بن جریرالطبری را عقیده آنست که اردشیر پسر بزرگتر هرمزبن نرسی است و چون هرمز مجال و التفاتی نداشت در وقت ممات وصیت کرد که تاج سلطنت را بر سر مادر شاپور آویزند لاجرم بموجبی که سابقاً مسطور شد ذی الاکتاف صاحب تاج و افسر گشت و اردشیر در کنج انزوا منزل گزید و چون شاپور از دار غرور انتقال نمود اردشیر بر ملک استیلا یافت و بسیاری از اکابر و اشراف را به قتل رسانید و بقیه ارکان دولت متفق گشته او را از امر سلطنت معاف داشتند. (حبیب السیر ج 1ص 81). در طاق بستان نزدیک زیارتگاه قدیمی منسوب به آناهیتا در سمت چپ نقشی از تاجگذاری اردشیر دوم در سنگ کنده شده است. در سمت راست آن پادشاه اوهرمزد قرار گرفته که تاج کنگره دار بر سر دارد و روی را بطرف شاه گردانیده حلقهء سلطنتی نواردار را به او عطا میکند پادشاه و اوهرمزد ملبس بقباهائی هستند که تا زانو رسیده است. دامن قبای شاه مدور است. هر دو شلواری بپا دارند که از جانب داخل پا چین خورده و بوسیلهء بندی بکعب پا چسبیده و هر یک کمربند و گردن بند و دستبندهائی دارند. در پشت سر شاه نیز وجودی الهی ایستاده که لباسش تقریباً نظیر لباس اوهرمزد است اما انواری از سر او ساطع است و دسته ای از شاخه های نبات مخصوص اعمال مذهبی که برسم خوانند، در دست گرفته است. پارسیان ازمنهء جدید تصور میکنند که این شکل هاله دار نقش «صحیح» زردشت است اما در حقیقت صورت خدای میثراست و این صورت را ما در دو جای دیگر می بینیم که بوسیله کتیبه ای صریحاً معرفی شده است: نخست در مقبرهء آنتیوش کماژنی، دیگر در سکهء شاهان زردشتی پادشاه «تروشکا»(4). یکتن دشمن در زیر پای شاه و اوهرمزد بزمین افتاده است و میترا بر روی گل سدر ایستاده است. (ایران در زمان ساسانیان، ترجمهء رشید یاسمی ص174، 175) و رجوع به یشتها تألیف پورداود ج1 صص394 - 408 شود. (1) ـ در ترجمهء ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ص 173 سلطنت اردشیر (383 ـ 389) نوشته شده و 389 بجای 379 غلط چاپی است. (2) - کریستنسن 383 م. (3) - کرْپ همان کلمه ایست که در پارسی کرفه شده و بمعنی کار نیکو است. (4) - Turushka.