«لغت نامه دهخدا»
[اَ] (اِ) از آرنج تا سر انگشت. ساعد. (جهانگیری). از سر انگشتان باشد تا آرنج. (برهان). باز. (مؤید الفضلاء). ذراع. رش: الساعد؛ اَرش دست. (ملخص اللغات، حسن خطیب کرمانی). ساعدٌ فعم؛ اَرشی فربه. (دهار) : دیو اهریمن، آذر است آتش ساعدینند هر دو اَرش و اَرَش. صاحب فرهنگ منظومه (از جهانگیری). || انجمن. مجمع. (برهان). رجوع به ارسن شود. || جمعیت مردم. (برهان).