«لغت نامه دهخدا»
[اَ / اِ / اُ] (اِخ)(1) ارمیاء. نبی است. (منتهی الارب). نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل. (برهان). یرمیا. لفظ یرمیا یعنی یهوه بزیر می اندازد. وی پسر حلقیا و دومین از انبیای اعظم عهد عتیق بود که در زمان سلطنت یوشیا و یهویاقیم و صدقیا و هم در زمان اسیری صدقیا نبوت میکردند. مولد او عناتوث بن یامین و از سلسلهء ابی یاثار کاهن بود و قبل از تولد از جانب خدا به منصب نبوت سرافراز گشت (ارمیا 1: 1 و 5). و در هنگام شباب در سال 628 ق. م. مطابق سال سیزدهم سلطنت یوشیا اولاً در مولد خود (ارمیا 11: 18 - 21 و 12: 6) و بملاحظات چندی که خاصهء مرتبت نبوت است تزویج اختیار نکرد (ارمیا 16: 2) و یوشیا که شهریاری متقی و خداترس بود با وی انباز گشته، بت پرستی ترک کرد و اصلاح عام را رواج دادند. (دوم پادشاهان 23: 1 - 25). و بر وفات پادشاه که در سال 609 ق. م. واقع شد نوحه گری کرده آنرا خسارتی عظیم شمردند (دوم تواریخ ایام 35: 20 - 25، ارمیا 22: 1 و 15 و 16) اما بعد از سلطنت کوتاه یهواحاز، رفتار مردم بکلی تغییر کرد و بت پرستی را حیاتی تازه پدید آمد و بدین واسطه زندگانی نبی مزبور پر از زحمات و مشقات گردید و در سال چهارم سلطنت یهویاقیم، طومار نخستین خود را که محتوی تحذیر و پیش گوئیها بود تصنیف کرد و پادشاه آنرا ورق به ورق سوزانید و درصدد اتلاف نبی برآمد (ارمیا 26). مجدداً وی نبوتهای خود را نوشت و ضمناً پیشگوئی کرد که بنی یهودا بزودی در بابل هفتاد سال به اسیری خواهند رفت (ارمیا 25: 8 - 12) و هم دربارهء انهدام بابل هفتاد سال بعد آیهء 13 - 38 نبوت فرمود اما از تنبیهاتش تغافل ورزیدند و او صدقیا را بمهربانی تعلیم داد و او را بر بلایائی که بر قوم عاصی اش معلق بود بیاگاهانید ولی سودمند نیفتاد. امانت نبی مزبور همواره زندگانی وی را خطرناک میکرد بحدی که در زمانی که نبوکدنصّر اورشلیم را مفتوح ساخت ارمیا در زندان بود و نبوکدنصر او را از زندان برآورده در بابل مسکن داد لکن وی با دیگر اسرای قوم خود سکونت اختیار کرد و بعد از چندی با آنها در سال 586 ق. م. بمصر برده شد باز ایشان را تا هنگام وفاتش به امانت نصیحت و اندرز فرموده مدت چهل ودو سال از جانب خدا بر ضد امت طاغی و یاغی خود ایستادگی کرد. اگرچه طبعاً حلیم و باهوش و عزلت گزین بود، با وجود آن در حینی که تکلیف اقتضا میکرد از خطر پروائی نداشت و تهدیدهای خلق او را خاموش نمیکرد و رفتارهای ناخوش ایشان او را رنجه نمیساخت. برفق و ملاطفت عمل میکرد و با هموطنان شیفتهء خود رئوف بود و در بلاهائی که نمیتوانست آنانرا ترغیب کند که آنها را از خود رد کنند، شرکت میکرد. (قاموس کتاب مقدس). ارمیا یکی از چهار پیغمبر بزرگ بنی اسرائیل (دانیال، حزقیل، اشعیاء، ارمیا) است که در عناتوث(2) در حدود 650 ق. م. متولد شد و در حدود سال 590 ق. م. در شهر دفنه(3) نزدیک پلوز(4) برطبق روایت قدیمی مسیحی، بدست یهودانی که از سرزنشهای وی بخشم درآمده بودند شهید گردید. وی تسخیر اورشلیم را توسط کلدانیان دوبار مشاهده کرد که در آن ضمن پادشاه و قوم وی به اسارت به بابل و سواحل دجله و فرات برده شدند. بعضی مراد از آیهء شریفهء «او کالذی مرّ علی قریه و هی خاویهٌ علی عروشها» (قرآن 2/259) را «ارمیابن حلیقا» دانسته اند. طبری در عنوان «ذکر خبر لهراسب و ابنه بشتاسب و غزو بختنصر بنی اسرائیل و تخریبه بیت المقدس» آرد(5): چنانکه بما رسیده، خدا به ارمیا وحی فرستاد که من بیت المقدس را آباد خواهم گردانید، بدانجا رو و همانجا فرودآی، پس ارمیا بدانجا شد و چون برسید شهر را خراب دید و با خود گفت سبحان الله خدا بمن فرمان داد که در این شهر فرودآیم و مرا آگاهانید که آنرا آباد خواهد ساخت، پس چه هنگام این شهر را آباد کند و چه هنگام آنرا زنده فرماید پس از مرگش! سپس سر خود را بر بستر گذاشته خوابید، در این حال با او خری بود و کیسه ای که در آن طعام بود، پس هفتاد سال در خواب بود تا بختنصر هلاک شد و نیز پادشاهی که در رأس او قرار داشت، یعنی لهراسب شاهنشاه بمرد و پادشاهی لهراسب 120 سال بود، پس از او گشتاسب پسرش بشاهی رسید. از بلاد شام بدو خبر آمد که آنجا خرابست و درندگان در سرزمین فلسطین بسیارند و از مردم کس آنجا نمانده پس بفرمود در سرزمین بابل، میان بنی اسرائیل ندا کردند که هر کس بخواهد بشام برگردد مراجعت کند و یک تن از آل داود را بر ایشان شاه کرد و بدو فرمان داد که بیت المقدس را تعمیر کند و معبد آنرا بسازد، پس بنی اسرائیل بازگشتند و آن شهر را آباد کردند و خدا چشمان ارمیا بگشود، پس وی بشهر نظر افکند و دید که آباد شده و در خواب باز درنگ کرد تا صد سالش بپایان رسید، سپس خدا او را برانگیخت و وی گمان نمیکرد که خواب او بیش از ساعتی طول کشیده، او شهر را خراب دیده بود و چون بدان نظر افکند گفت: دانستم که خدا بر هر چیزی تواناست - انتهی. بدیهی است که در این اقوال مطالب تاریخی و اساطیری بهم آمیخته است. برخی زردشت را شاگرد ارمیا و برخی او را شاگرد یکی از شاگردان ارمیا دانسته اند و این قول مردود است. مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی صص 92 - 94 و صص 98 - 100). ارمیا بنی اسرائیل را همی گفت که فساد نکنید و اگرنه حق تعالی ملکی بر شما گمارد، و همه را بکشد، و برده کند، او را بگرفتند و محبوس کردند، چون بخت نصر بیامد و شهر خراب کرد و مردم را بکشت، و ارمیا را در زندان بیافت، از او حال پرسید گفت من پیغامبرم، و ایشان را از تو خبر دادم، مرا در زندان کردند بخت النصر او را بنواخت و یله کرد، تا بعد از مدتی حق تعالی ارمیا را گفت سوی بیت المقدس بازگرد که من آنرا آبادان کنم، و آن شب که خدای تعالی فرمود: «او کالذی مر علی قریه و هی خاویه علی عروشها» (قرآن 2/259) گفت از بعد خرابی چگونه آبادان خواهد شد بی مردم، و بتعجب همی نگرید، تا خوابش گرفت. چون بخفت خدای تعالی جان از وی جدا کرد و مدت صد سال همچنان مرده بماند تا بنی اسرائیل بازآمدند و دانیال پیغامبر علیه السلام در عهد بهمن اسفندیار بفرمان کیرُش(6) که پادشاه بود از دست بهمن [ بر بنی اسرائیل مهتر بود ](7) و بعمارت بیت المقدس مشغول شدند، و این کیرُش پسر اخشنو(8)بود، و مادرش استو(9) نام بود، از بنی اسرائیل و دین توریت داشت، و بفرمان دانیال کار کردی، و دانیال از جملهء اسیران بود که بخت النصر او را آورده بود، و برده کرده بکودکی، و ذکر قصهء دانیال در قصه و اخبار بخت النصر به باب الحفایر در شرح داده ام، پس از صد سال همه عمارت پذیرفت بهتر از آنک بود، و خدای تعالی [ جان ] به ارمیا بازداد و او عزیر است، قوله تعالی: «فاماتهُ الله مائه عام ثمّ بعثه». (قرآن 2/259). ارمیا چون برخاست خیره گشت که همه جای آبادان دید، و انبوه مردمان، گفت این به یک ساعت چون گشت؟! پس خدای تعالی بدو وحی کرد که: «فانظر الی طعامک و شرابک لم یتسنه» (قرآن 2/259)، پس بدید که خدای تعالی بهیمه را چون زنده کرد، گفت دانم که خدای بر همه چیز قادرست، و بعد از[ بهر ]توریت آموختن خدای تعالی او را به بنی اسرائیل فرستاد، و ایشان را توریت نمانده بود که بخت نصر همه را بسوخته بود، چون بیامد گفت من ارمیاام که در آن روزگار بودم، خدای تعالی مرا زنده کرد، بعد از صد سال. علامت نبوت خواستند، گفت توریت همه از حفظ برخوانم، و هرگز کس نخوانده بود. پس عُزیر همه توریت برخواند. گفتند خدای بر همه قادرست، ولیکن، حقیقت خواندن تو ندانیم، و شنیده ایم که زیر این ستونهاء مسجد پنهان بکرده اند، و ندانیم که کدام ستون است. عزیر گفت من دانم و ایشان را بنمود بجای و توریت برآوردند چون مقابلت کردند با خواندن عزیر حرفی خطا نبود، و بیرون از تاریخ گوید: مردی گفت که من از پدر شنیدم که توریت در فلان باغ پنهان کردم، و نشان داد تا بشکافتند، و بدست آوردند، پس عزیر را فتنه شدند، و گفتند این پسر خداست، و حق تعالی گفت: «اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله» (قرآن 9/31) (تعالی الله عن ذلک). (مجمل التواریخ و القصص ص 213 و 214) : بلطف شیث پیمبر برفعت ادریس به آب دیدهء نوح و بحلم ارمیّا. روزبهان. ذکر عیسی و عروجش بر سما ذکر ذوالقرنین و خضر و ارمیا. مولوی. و رجوع به المعرب جوالیقی ص 21 و 33 و عیون الاخبار ابن قتیبهء دینوری ج 2 ص 261 و فهرست مجمل التواریخ و القصص و حبط (ج 1) ص 47 و 71 و یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 207 و ایران باستان تألیف پیرنیا ص 183 و 192 و 398 و 401 و قاموس الاعلام ترکی شود. || نام خضر پیغمبر. (برهان) (غیاث). قیل هو الخضر علیه السلام، والصحیح انه من انبیاء بنی اسرائیل. (شرح قاموس). || بعضی گویند نام حضرت الیاس علیه السلام. (غیاث). || نام حضرت علی علیه السلام. || نام بیت المقدس. || نام بلیان بن ملکان. (برهان). (1) - Jeremie. و در غیاث بالضم و میم مکسور و تحتانی آمده. (2) - Anatoth. (3) - Daphne. (4) - Poluse. (5) - طبری ج 1 صص 280 - 281. (6) - اصل: با کیرُش. فی الطبری: کیرُش بن جاماسب، کیرُش الغیلمی (ج 2 ص 625). طبری گوید از جملهء کسانی که بخت نصر یا بخترشه گماشتهء بهمن با خود به بیت المقدس برد کیرُش [ بن ] کیکوان از ولد غیلم بن سام خازن بیت مال بهمن بود و دیگر اخشویرش بن کیرُش بن جاماسب الملقب بالعالم و دیگر بهرام بن کیرُش بن بشتاسب بودند (ج 2 ص 650). و جای دیگر گوید: من لدن تخریب بخت نصر بیت المقدس الی حین عمرانها فی عهد کیرُش بن اخشویرش اصبهبد بابل... (ج 2 ص 718) و کیرُش همان کورش هخامنشی است و اخشویرش نیز خشیارشا پسر اوست. (7) - از طبری (ص 652). (8) - ظ: اخشویرش... (9) - اصل: استو، اشتر ابنه جاویل الاسرائیل (ص 644) و مؤلف اخبار مختلف طبری را اینجا درهم و برهم و مخلوط کرده است. رجوع شود به ج 2 صص 644 - 650 و 718 طبری چ لیدن.