«لغت نامه دهخدا»
[اُ] (مغولی، اِ مرکب) (از مغولی اوروق لامیشی و آن مأخوذ از اوروق لاماق، و محتمل است که با کلمهء مغولی ارغو(1) به معنی تمایل بکاری داشتن، رابطه داشته باشد) تفریح. تفنن : شکاریها را آنجا رانند... و لشکر حلقه کرده دوش بدوش بازنهاده ایستاده ابتدا اوکتای قاآن با طایفهء خواص دررفتی و ساعتی تفرج کردی و شکار زدی و چون ملول شدی در میان چیرکه [ظ: جرگه] بر بالای راندی و شهزادگان و امرا بترتیب درآمدندی و آنگاه عوام و لشکر می زدندی آنگاه بعضی را جهت اروق لامیشی رها کردی و بکاولان مجموع شکاریها را بر تمامت اصناف شهزادگان و امرای لشکر قسمت کردندی. (جامع التواریخ رشیدی چ بلوشه ج2 ص50 متن و ص 28 تعلیقات فرانسه). (1) - Oroghu.