ارهان

«لغت نامه دهخدا»

[اِ] (ع مص) گرو کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). بگرو نهادن. (کنزاللغات). || گرو بستن با کسی فرزند خود را: ارهن ولده به. (منتهی الارب). || سلف دادن در چیزی. (تاج المصادر بیهقی). بها پیش دادن. (منتهی الارب). پیشی خواستن. (کنز اللغات). || دایم شدن. (تاج المصادر بیهقی). ثابت و دائم داشتن چیزی را (چنانکه طعام و شراب). || سست گردانیدن. (منتهی الارب). || ارهان در سلعه؛ گران کردن متاع را. (منتهی الارب). || گران خریدن. (آنندراج). || در تهلکه انداختن. (آنندراج) (کنز اللغات). || ارهان میت؛ درآوردن مرده در گور. (منتهی الارب). || اَرْهَنَ فلاناً ثوبه؛ دفع کرد جامه را بسوی وی. (منتهی الارب)؛ دفعه الیه لیرهنه. (تاج العروس).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر