«لغت نامه دهخدا»
[اِ رَ] (ع مص) بزیارت برانگیختن کس را. (منتهی الارب). بر زیارت داشتن. (تاج المصادر بیهقی). بزیارت بردن. (مؤید الفضلاء). || بزیارت شدن.