ازدست

«لغت نامه دهخدا»

[اَ دَ] (ص مرکب) زیردست. مطیع. محکوم. (برهان) (جهانگیری). فرودست. (آنندراج) :
من که از دست اینم و آنم
من کنون دست راست سلطانم.سنائی.
|| سِنخ :
با ما رقیب کمتر زانگشت زایدی نیست
همدست ماست اما از دست ما نباشد.تأثیر.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر