«لغت نامه دهخدا»
[اَ دَ] (ص مرکب) زیردست. مطیع. محکوم. (برهان) (جهانگیری). فرودست. (آنندراج) : من که از دست اینم و آنم من کنون دست راست سلطانم.سنائی. || سِنخ : با ما رقیب کمتر زانگشت زایدی نیست همدست ماست اما از دست ما نباشد.تأثیر.