اسأل

«لغت نامه دهخدا»

[اَ ءَ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از سؤال. خواهنده تر. بسیارسؤال تر.
- امثال: اسألُ من فَلْحَس؛ و او مردی از بنی شیبان بود، سهم و حصه ای از غنایم جنگی که در آن نبود خواستی و چون دادندی حصهء زن خویش نیز طلبیدی و چون بستدی شتر خویش را نیز سهم خواستی. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
اسألُ من قرثع؛ مردی از بنی اوس بن ثعلبه و او بروزگار معاویه بود و اعشی از بنی ثعلب گوید:
اذاما القرثع الاوسی وافی
عطاءالناس اوسعهم سؤالا.
(مجمع الامثال میدانی).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر