استحاثه

«لغت نامه دهخدا»

[اِ تِ ثَ] (ع مص)(1) استحاثهء ارض؛ زیر و بالا کردن زمین و جستن آنچه در آن است. (منتهی الارب). تیله کنی. اِحاثه. بیرون آوردن. مستحاثات(2) که در ترجمهء کلمهء فسیل(3) بتازگی معمول است مشتق از همین مصدر است.
(1) - Fouille.
(2) - Fossiles.
(3) - Fossiles.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر