استحصاف

«لغت نامه دهخدا»

[اِ تِ] (ع مص) استوار گردیدن. (منتهی الارب). استوار شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). مستحکم شدن. || تنگ و خشک شدن. (منتهی الارب). تنگ شدن سوراخ: استحصاف شرم زن؛ یابس و مضیق شدن. || استحصاف زمان بر کس؛ سخت شدن روزگار. (از منتهی الارب). سخت شدن زمانه بر کسی. تنگ شدن روزگار بر وی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر