استحفار

«لغت نامه دهخدا»

[اِ تِ] (ع مص) استحفار نهر؛ سزاوار کندن شدن جوی. (از منتهی الارب). بکندن آمدن جوی. (تاج المصادر بیهقی). فرو کندن. (زوزنی). فروکندن چاه و جوی خواستن. بهنگام کندن آمدن جوی و چاه.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر