«لغت نامه دهخدا»
[اِ تِ] (ع مص) فروخوردن لقمه و جز آن. سرط. فروگوارانیدن: لاتکن حلواً فتُسترط و لا مُرّاً فتعفی؛ نه چندان شیرین باش که ترا فروبرند و نه چندان تلخ که بدور افکنند. (منتهی الارب).