استردار

«لغت نامه دهخدا»

[اَ تَ] (نف مرکب) استربان. استروان: سیلی دررسید... گله داران بجستند و جان را گرفتند و هم چنان استرداران، و سیل کاروان و استران را درربود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص262).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر