«لغت نامه دهخدا»
[اِ تِ] (ع مص) فربه گردیدن شتر و سوسمار. || به چیزی درآمدن. (منتهی الارب). || میل کردن و چسبیدن شکار از خوف صیاد: استعکد الطائر؛ انضم الی الشی ء مخافه الجوارح من الطیور الجوارح، و استعکد الضبُ بحجر او شجر؛ تعصر به مخافه عقاب او باز. (اقرب الموارد). || استعکد الماء؛ اجتمع. (اقرب الموارد).