«لغت نامه دهخدا»
[اِ تِ بَ] (ع مص) استنابت. به نیابت خواستن کسی را. بر نیابت داشتن خواستن. (زوزنی). نیابت داشتن خواستن. (تاج المصادر بیهقی): ارسلان شاه را در شادیاخ به استنابت مثال فرستاد. (جهانگشای جوینی). || نایب شدن از کسی یا چیزی : اصاروا الجوّ قبرک و استنابوا عن الاکفان ثوب الساقیات. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192).