«لغت نامه دهخدا»
[یَ دَ / دِ] (نف، اِ) آنکه آید : زآنکه عشق مردگان پاینده نیست چونکه مرده سوی ما آینده نیست.مولوی. || وارد. || مستقبل. مستقبله. قادم. قادمه. آتی. آتیه. زمان پس از حال. وقتی که نیامده است: آینده نیامده ست و بگذشته گذشت. - آینده و رونده؛ صادر و وارد. - سال آینده؛ عام قابل. عام مقبل. سال دیگر.