استوان

«لغت نامه دهخدا»

[اُ تُ] (ص) استوار. (جهانگیری). محکم. (برهان) (مؤید الفضلاء). متین :
پذیرفتیم و بر دین استوانیم
بجز پیغامبر با کس نخوانیم.زراتشت بهرام.
|| امین. (برهان). معتمد. || مضبوط. (برهان) (مؤید الفضلاء).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر