«لغت نامه دهخدا»
[اَ] (اِخ)(1) آستیاژ. استیاگس(2). تلفظ یونانی ایشتوویگو(3) نام آخرین پادشاه مادی. اسم این پادشاه را هرودت «آستیاگس» نوشته و کتزیاس «آستی کاس». راجع به اسامی پادشاهان ماد هشت جدول بدست آمده، پنج از هرودوت و سه از کتزیاس. در سه جدول از هشت جدول مذکور اسم این شاه «اژدهاک» نوشته شده. نبونید پادشاه بابل اسم او را «ایخ توویکو» نویسانده و محققاً معلوم نیست که آستیاگس، آستی گاس و نیز ایخ توویکو مصحف چه اسمی است، ظن قوی این است که مصحف اژدهاک میباشد، زیرا «مار آپاس کاتینا»(4) مورخ ارمنستان هم اسم او را چنانکه بیاید «اشداهاک» نوشته، که همان اژدهاک است. بهرحال او پسر هووخشترَ بود و مدت سلطنتش موافق روایات هرودوت از 584 تا 550 ق. م. در زمان او دولت ماد منقرض شد و وقایع چنین بود: اوضاع آسیای غربی: وقتی که این شاه بتخت نشست دولت ماد بزرگترین دولت آسیای غربی بشمار میرفت و ابهتی که هووخشتره بماد داده بود، دلالت میکرد بر اینکه این دولت آیندهء درخشان تری خواهد داشت، ولی برخلاف انتظار چنانکه در جای خود بیاید، دیری نگذشت که دولت مزبور بدست کوروش بزرگ منقرض شد (550 ق. م.). اژدهاک در بدو سلطنت خود خواست بجهانگیریهای هووخشتره ادامه دهد، ولی بزودی دریافت که اوضاع آسیای غربی و موقع دول همجوار مانع از این کار است زیرا اگر ماد میخواست از طرف مغرب توسعه یابد می بایست با دولت لیدی و بابل بجنگد. دولت اوّلی بواسطهء زحمات آلیات و کرزوس قوی بود، با یونانیها و مصر روابط دوستانهء محکمی داشت و بعلاوه دختر آلیات ملکهء ماد بود. بابل هم پادشاهی داشت مانند بخت النصر فعال و بااراده و درافتادن با چنین سلطانی صلاح ماد نبود بخصوص که خواهر آژدهاک ملکهء بابل بشمار میرفت، از طرف دیگر لیدیه و بابل هم چون قوت ماد را میدیدند نمیخواستند بهانهء جنگ ایجاد کنند. این بود که تقریباً در مدت سی سال صلح و آرامش مختل نشد و در این مدت بخت النصر استحکامات بابل را قوی کرد و این شهر را باندازه ای آراست که بابل مجدداً مقام سابق خود را بازیافت و آنرا عروس شهرها و پایتخت آسیا گفتند. بعد از بخت النصر دوم در میان جانشینانش کسی پیدا نشد که کارهای او را دنبال کند. نفاق داخلی که بواسطهء وجود بخت النصر قوی و بااراده موقتاً فرونشسته بود مجدداً شروع شد. چند نفر بتخت نشسته بزودی کشته شدند یا درگذشتند و بالاخره کاهنان بابل شخصی را نبونید (به بابلی: نبونه خید) نام که از خانوادهء سلطنت نبود بتخت نشاندند. از لوحه هایی که در بابل یافته اند، معلوم میشود که پدر این شخص کاهن معبد «سین» یعنی رب النوع ماه در حران بوده و شاید قرابتی با خانوادهء سلطنت آسور داشته است. بهرحال او شخصی نبود که بتواند در چنین موقع باریک دولت بابل را اداره کند و فقط از این جهت او را به تخت نشاندند که در کنگاش کاهنان برضد پادشاه قبل شرکت داشت. با وجود این سستی داخلی آرامش بابل بواسطهء ابهتی که دولت مزبور در زمان بخت النصر یافته بود دوام داشت، سوریه حرکتی نمیکرد، حتی صور از بابل میخواست کسی را برای پادشاهی بدانجا بفرستد و مصر هم بمستملکات بابل طمع نمی ورزید ولی دولت ماد که به خوبی از اوضاع داخلی بابل آگاه بود موقع را مناسب دید که خیال دیرین خود را راجع بتوسعهء مملکت از طرف مغرب بموقع عمل بگذارد و پادشاه ماد با قشونی داخل بین النهرین گردید. کیفیات این جنگ معلوم نیست و حتی نمیدانیم مصادمه ای بین فریقین روی داده یا نه. ولی از لوحه های نبونید پیداست که او از این پیشآمد خیلی مکدر بوده، ولی نه از جهت سیاسی، بلکه از این جهت که نیت او در تعمیر معبد «سین» در حرّان بتأخیر افتاده بود. لوحه های او غالباً پر است از اطلاعات راجع به آثار عتیقهء بابل بمعابد و استوانه هایی که در پی های معابد قدیم مییافت و نیز راجع بسلاطین بسیار قدیم بابل، اکد و غیره، از قشون کشی پادشاه ماد هم اگر اطلاعی میدهد بطور اجمال و بمناسبت معبد حران است. از یک لوحهء او چنین مستفاد میشود که اگر کوروش بر پادشاه ماد خروج نکرده بود، جنگ ماد و بابل امتداد می یافت. قیام کوروش بر پادشاه ماد: راجع به این واقعه اسنادی که وجود دارد عبارتست از نوشته های مورخین قدیم مانند هرودت، کتزیاس و غیره که چون بیشتر راجع به صباوت و جوانی کوروش و کارهای اوست جایش در تاریخ دورهء پارسی است و بیاید. تفاوتهایی هم در نوشته های مورخین دیده میشود که در جایش ذکر خواهد شد. خلاصهء تمام این نوشته ها اینست که کوروش بر پادشاه ماد یاغی شد و در نتیجهء جنگ یا جنگهایی همدان را گرفته دولت ماد را منقرض کرد، فقط گزنفون چنانکه در موقع خود ذکر خواهد شد تسلط کورش را بر ماد بطور دیگر شرح داده. بالاتر گفته شد که در حفریات بابل لوحه ای از نبونید بدست آمده. پادشاه بابل در این لوحه مفاد خوابی را که دیده بیان و در آخر آن اشاره به بهره مندی کوروش و انقراض ماد میکند. این است مفاد لوحه: «مردوک آقای بزرگ و «سین» یعنی نور آسمان و زمین از دو طرف من ایستاده بودند. مردوک بمن گفت نبونید پادشاه بابل آجر تهیه کن و معبد اخول خول را بساز، تا «سین» آقای بزرگ در آنجا سکنی گزیند. من با کمال فروتنی بمردوک آقای خدایان گفتم معبدی را که تو نشان میدهی مادیها و قشون بسیار آنها محاصره کرده اند. مردوک بمن جواب داد مادیها که تو از آنها سخن میرانی دیگر وجود ندارند چنانکه مملکت، پادشاه و اعوان و انصار او دیگر وجود ندارند. در سال سوم آنها (یعنی پارسیها) بجنگ او (یعنی پادشاه ماد) رفتند و کوروش پادشاه اَنشان خادم جوان او (یعنی مردوک) با قوای خود افواج مادی را متفرق کرد و ایخ توویکو پادشاه ماد را اسیر کرده بمملکت خود فرستاد». نبونید از این پیش آمد غیرمترقب مشعوف بود، چه می پنداشت که این واقعه او را به اجرای خیال خود یعنی تصرف حران و ساختن معبدی برای «سین» در آنجا نزدیک کرده و نمی دانست که چند سال بعد خود بابل هم بدست کوروش خواهد افتاد. از مضمون لوحه چنین استنباط میشود که مادیها در این جنگ نسبت به بابلیها بهره مند بوده اند و قیام کوروش بر ماد موقتاً بابل را از دست رقیب قوی خلاصی بخشیده. دربارهء اژدهاک (ایخ توویکو بابلی ها یا آستیاگس یونانیها) نمیتوان قضاوت کرد زیرا نوشته های مورخین قدیم نسبت باو متضاد است. هرودوت او را جبار و شدیدالعمل دانسته. کتزیاس بعکس او را پادشاهی رئوف معرفی کرده و نیکلائوس دمشقی او را ستوده. بعضی مانند نلدکه عقیده دارند که نوشته های هرودوت راجع به آخرین پادشاه ماد از گفته های خانوادهء هارپاک وزیر ایخ توویکو است و چون این خانواده چنانکه بیاید، دشمن شاه ماد بود او را بد توصیف کرده، اما گفته های نیکلائوس دمشقی را هم اغراق آمیز میدانند، نتیجه این میشود که راجع به شخص آستیاک یا اژدهاک از جهت فقدان مدارک صحیحه نمیتوان چیزی گفت. در پایان این مبحث لازم است علاوه کنیم مار آپاس کاتینا مورخ ارمنستان عقیده داشت که اژدهاک در جنگی با تیگران پادشاه ارمنستان و دوست کوروش بقتل رسید. مورخ مذکور گوید (کتاب 18 - 22 مستخرج از کتاب موسی خورن): از جهت دوستی تیگران با کوروش اژدهاک پادشاه ماد از پادشاه ارمنستان ظنین شد. شبی خوابی دید بس هولناک که بر وحشت او افزود و در نتیجهء شوری با نزدیکان خود مصمم گشت که تیگران را خائنانه تلف کند بنابراین خواهر او «دیگرانوهی(5)» را ازدواج کرد تا بدستیاری وی قصد خود را انجام دهد. زن راضی نشد به برادرش خیانت کند و سراً او را از نقشهء مشئوم اژدهاک آگاه ساخت. بعد که پادشاه ماد میخواست در سرحد ماد و ارمنستان تیگران را ملاقات کند و او را بکشد، تیگران دعوت او را نپذیرفت و دشمنی خود را با او آشکار کرد. پس از آن بزودی جنگ درگرفت و پنج ماه دوام یافت. بالاخره در جدالی که تیگران با اژدهاک کرد او را کشت و خانواده اش را به ارمنستان برده در مشرق آرارات جا داد. عدهء زنان، دختران، پسران و سایر اسرا بده هزار میرسید و ملکه آنوایش(6)نام داشت. راجع بروایت مورخ مذکور، باید گفت که برخلاف نوشته های مورخین یونانی و رومی است. راست است که گزنفون چنانکه بیاید، تیگران نامی را اسم برده و او را پسر پادشاه ارمنستان دانسته، ولی چنین روایتی را او هم ذکر نکرده، بعکس گزنفون گوید (در تربیت کوروش) که پادشاه ارمنستان خواست از موقع استفاده کرده باج به پادشاه ماد ندهد ولی کوروش از طرف او قشون به ارمنست��ن کشیده پادشاه آنرا مطیع کرد. چنانکه او باج خود را داد سپاهی هم بکمک مادیها که جنگی در پیش داشتند فرستاد و تیگران هم در ملازمت کوروش بماد رفت. بنابر آنچه گفته شد روایت مار آپاس کاتینا را باید یکی از گفته های داستانی پنداشت. (ایران باستان صص 200 - 204). (1) - Astyage. (2) - Astyages. (3) - Ishtuvigu. (4) - Mar Apas Catina. رجوع به ص 94 ایران باستان شود. (5) - Digranouhi. (6) - Anouiche.