آینهء پیل

«لغت نامه دهخدا»

[یِ نَ / نِ یِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) دهل یا طبل بزرگ که آن را بر پیل مینواخته اند. و بعضی گفته اند جرس و درای و زنگ است که بر پیل آویزند :
از ابر پیل سازم و از باد پیلوان
وز بانگ رعد آینهء پیل بی شمار.منوچهری.
چون بلشکرگه او آینه بر پیل زنند
شاه افریقیه را جامه فرو نیل زنند.
منوچهری.
فروغ آینهء پیل تو بروز نبرد
برون برد ز عذار قمر غبار کلف.
بدر چاچی.
و رجوع به آیینهء پیل شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر