«لغت نامه دهخدا»
[یِ نَ / نِ یِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آینه ای از فولاد جوهردار. آینه از مس و نقره و برنج. (تحفه). ظاهراً آینهء حلبی نیز همین است. سجنجل. (زمخشری). آینه که از تل یا تال سازند. (برهان) : همی بنفشه دمد زیر زلف آن سرهنگ همی بر آینهء چینی اندرآید زنگ.فرخی. هرکه را جام از آینهء چینی است لاجرم کار خویشتن بینی است.سنائی. و رجوع به آیینهء چینی شود.