اسخولوس

«لغت نامه دهخدا»

[اِ] (اِخ) ابن ابی اصیبعه در ترجمهء ارسطوطالیس گوید: و کان ارسطوطالیس کثیرالتلامیذ من الملوک و ابناءالملوک و غیرهم. منهم ثاوفرسطس و اوذیموس و الاسکندروس الملک و ارمینوس و اسخولوس و غیرهم من الافاضل المشهورین بالعلم المبرزین فی الحکمه المعروفین بشرف النسب و قام من بعده لیعلم حکمته التی صنفها و جلس علی کرسیه و ورث مرتبته ابن خالته ثاوفرسطس و معه رجلان یعینانه علی ذلک و یوازرانه یسمی احدهما ارمینوس و الاَخر اسخولوس و صنفوا کتباً کثیرهً فی المنطق و الحکمه. (عیون الانباء ج 1 ص 57). شهرزوری گوید: اسخولوس از بزرگان و رؤسای شاگردان ارسطوست. مقام و مرتبهء او در حکمت نظیر شادفرسطیس (ثاوفرسطس) و اودیموس میباشد و در تفسیر و توجیه کلمات استاد خویش معاون و مددکار آنان بوده و در نزد اسکندر هم معزز و محترم میزیسته. اسخولوس را گفتند چرا زن نگیری؟ گفت من در تهذیب و تکمیل نفس خود عاجزم و در اصلاح و مصالح بدن خویش درمانده و ناتوانم، چگونه میتوانم باعث اصلاح و تکمیل نفس و تن دیگری شوم؟ روزی اسکندر بر او غضبناک گردید و امر بحبس وی کرد پس از دخول در محبس زندان بان در مقام تجسس برآمد که اگر از مال دنیا چیزی با او هست بگیرد. اسخولوس گفت عجب طماع و احمق هستی مگر من اینجا برای تجارت آمده ام تا مال همراه خود بیاورم. این سخن به اسکندر برداشتند. بخندید و بفرمود او را رها کنند. از جملهء عادات اسخولوس این بود که غالب اوقات خود را مصروف بخواندن کتب و نوشتن آن میکرد. سفیهی سخن ناشایست بدو گفت. اسخولوس التفات نکرد و گفت کلام این شخص اگر دروغ است چرا غضب کنم برای آنچه که در من نیست و اگر صادق است که سخن حق گفته، مرد نباید از حق اعراض کند و خشمناک گردد. میگفت صحت روح در نظر حکماء معتبر است و اما آنان را بصحت جسمانی اعتنا و توجهی نیست. (کنزالحکمه ترجمهء نزهه الارواح ص187 و 188).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر