اسر

«لغت نامه دهخدا»

[اَ سَرر] (ع ص) اَجوف. میان کاواک. (منتهی الارب). میان تهی. (زوزنی). پوک. || نیزهء میان تهی. (مهذب الاسماء). || آنکه در کار کسی دخل کند. || ناخوانده درآینده. || شتر که کرکرهء آن مجروح باشد. (منتهی الارب). || آنکه نافش را علتی رسیده باشد. (زوزنی). آنکه نافش را علتی بود. (مهذب الاسماء). || (ن تف) نعت تفضیلی از مسرور. مسرورتر. (غیاث). شادان تر.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر