اسعاد

«لغت نامه دهخدا»

[اِ] (ع مص) نیک بخت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (مؤید الفضلاء). نیکبخت گردانیدن. (زوزنی). || یاری کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (مؤید الفضلاء). یاری. (غیاث). یاوری. مساعدت :
التجا بر تست و بر امداد تو
تکیه بر اشفاق و بر اسعاد تو.مولوی.
|| یاری دادن زن مر دیگری را در نوحه و آن منهی عنه است. (منتهی الارب). || نیک بختی. (غیاث).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر