اسفرود

«لغت نامه دهخدا»

[اِ فَ] (اِ) سنگ خوارک باشد و آن پرنده ای است سیاه رنگ ببزرگی گنجشک و چند پر مانند شاخی بر سر دارد و بعربی قطا نامند. اگر استخوان او را بسوزانند و بسایند و با روغن زیت بجوشانند و بر داءالثعلب و سر کچل مالند موی برآورد. (برهان) (جهانگیری). سنگ خوار که بعربی قطا گویند. (رشیدی). اثواء. اسپرو. (الابنیه). مخفف آن سفرود. سنگ خور. سنگ خوار. (زمخشری). سنگ خواره. کسک(1) : گفت اسفرود میگوید من سکت سلم. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج4 ص152 س 8 ببعد).
پیش عمان کی نماید آب رود
پیش شاهین چون ببازد اسفرود.
؟ (از سروری).
(1) - شلیمر و کازیمرسکی اسفرود را Plongeonترجمه کرده اند، لکن با تعریف متن وفق نمیدهد.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر