«لغت نامه دهخدا»
[یَ / یِ چَ / چِ مَ / مِ] (ص نسبی) (از: یک + چشم + ه) یک چشم. واحدالعین : سحرگه که یک چشم یابد کلید به آیین یک چشمه آید پدید.نظامی. مَسْحاء؛ زن یک چشمه. (منتهی الارب).