یارفروشی

«لغت نامه دهخدا»

[فُ] (حامص مرکب) کنایه از تعریف کردن و تحسین نمودن باشد. (برهان) (غیاث اللغات). کنایه از تعریف یار کردن. (آنندراج). تعریف کردن. (جهانگیری) :
به هر کجا که رسم وصف دوستان گویم
برای یارفروشی دکان نمی باید.
ظفرخان احسن (از آنندراج).
دوشم بیخود ز باده نوشی کردند
بر شعله ز پنبه پرده پوشی کردند.
ظاهر شد ازومیل خریداری من
اغیار همه یارفروشی کردند.
نورالدین ظهوری (از آنندراج).
|| صاحب آنندراج پس از نقل شاهد فوق افزوده است: به معنی ترک یارکننده مفهوم می شود. از دست دهنده و رهاکنندهء دوست به عمد.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر