«لغت نامه دهخدا»
[رَ] (اِ مصغر) مصغر «یار». و «ک » هم تحبیب را رساند و هم تصغیر را : رفتند بجمله یارکانت ببسیج تو راه را هلا هین.ناصرخسرو. آزرومندتر از شراب وصل نازکان و سودمندتر از رضاب لعل یارکان. (ترجمهء محاسن اصفهان ص12). یارکی یافته ای درخور خویش جهد آن کن که نکو داری یار.؟