«لغت نامه دهخدا»
[گَ] (حامص مرکب) یاری. امداد. اعانت : گر آید به یاریگری شهریار وگر نی به تاراج رفت آن دیار. نظامی. - یاریگری کردن؛ اصراخ. مساعفه. مسانده. (منتهی الارب). کمک کردن.