یاریگری

«لغت نامه دهخدا»

[گَ] (حامص مرکب) یاری. امداد. اعانت :
گر آید به یاریگری شهریار
وگر نی به تاراج رفت آن دیار.
نظامی.
- یاریگری کردن؛ اصراخ. مساعفه. مسانده. (منتهی الارب). کمک کردن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر