«لغت نامه دهخدا»
"(اِ)(1) مخفف یاسمن است و آن گلی باشد معروف. (برهان قاطع). مخفف یاسمن که یاسمون و یاسمین(2) نیز گویند و آن گلی است خوشبو و سفید و زرد و کبود. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ سروری). او را یاسم با میم در آخر نیز گویند. (آنندراج). درختچه ای است زینتی از تیرهء زیتونیان(3). نوعی از یاس (یاس گلدانی) (دکتر معین). و در کتاب های گیاه شناسی نیز یاس که در باغها کاشته می شود و ارتفاعش بین 2 تا 3 متر است. برگهایش متقابل و قلبی شکل و گلهایش دارای یک جام چهار قسمتی به شکل صلیب است که به یک لولهء نسبتاً طویل منتهی می شود. اصل این گیاه را از ایران می دانند و از اینجا به سایر نقاط دنیا برده شده است. گلهای یاس بسیار معطر و برنگ قرمز و سفید یا زرد با بنفش می باشد شاخه های جوان یاس دارای مغز چوبی نرمی است و ممکن است آنها را توخالی کرد و از آنها فلوت ساخت ولی شاخه های مسن آن دارای مغز سختی است و در منبت کاری مورد استعمال دارد. گل یاس. درخت یاس. گل لیلی. (از فرهنگ فارسی معین). یاسمی (یادداشت مرحوم دهخدا) : چهار افروخته شمعند لیکن شان لگن بر سر کزایشان است روشن چشم یاس و نرگس و ریحان یکی خندان گل سوری دوم خیره گل خیری سیم خرم گل نسرین چهارم لالهء نعمان. فریدالدین احول (از فرهنگ جهانگیری). - مثل یاس؛ کنایه از چیز سخت سپید : گردن و بناگوشی سخت سپید وطری. (امثال و حکم دهخدا ج3 ص1499). - یاس آفریقائی؛ درختچه ای است(4) از تیرهء روناسیان(5) که خاص نواحی حارهء کرهء زمین است. این درختچه شاخ برگ فراوان دارد و خاردار است. برگهایش متقابل و گلهایش منفردند و در پناه برگها قرار می گیرند. میوه اش سته(6) است و از آن رنگ آبی خوشرنگی به دست می آورند. جوز کوثل. (فرهنگ فارسی معین). - || یاسمن آفریقائی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به یاسمن آفریقائی شود. - یاس بنفش؛(7) یکی از گونه های یاس که دارای گلهای بنفش و برگهای پهن است. (فرهنگ فارسی معین). - یاس پُر پَر؛ یاسمن مضاعف. فل. (یادداشت مرحوم دهخدا). - یاس چمپا؛ یاس چنپا. نوعی از یاس سفید که بسیار معطر است. (یاد داشت به خط مرحوم دهخدا). - یاس چنبیلی؛ یاسمن. رجوع به یاسمن شود. - یاس زرد؛ گونه ای یاس که دارای گلهای زرد است. - یاس سفید؛ گونه ای یاس که دارای گلهای سفید است. (فرهنگ فارسی معین). یاس سفید بر دو قسم است یکی یاس چمپا و دیگری یاس باغی که عطر کمی دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). - یاس شیروانی؛ یاس بنفش. (یادداشت مرحوم دهخدا). - یاس کبود؛ نوعی یاس آبی رنگ. رجوع به اقطی شود. - یاس گلدانی؛ یاسمن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به یاسمن شود. (1) - لغت نویسان فرانسه Lilas را مأخوذ از Lilacاسپانیایی و اصل کلمه را فارسی می دانند، شاید یاس فارسی با الف و لام عربی بدین صورت درآمده است! و برخی گویند این گیاه را در سال 1560 از ایران به وینه برده اند. (یادداشت مرحوم دهخدا). . (فرانسوی) , Lilas(لاتینی) (2) - Syringa . (فرانسوی) (3) - Oleacees , Randie, Randia(لاتینی) (4) - Randia . (فرانسوی) . (فرانسوی) (5) - Rubiacees . (فرانسوی) (6) - Baie , Lilas(لاتینی) (7) - Syringa vulgaris . (فرانسوی)"