یخون

«لغت نامه دهخدا»

[یَ] (اِخ) بهرام بود یعنی ستارهء مریخ. (از لغت فرس اسدی) :
شمشیر او به خون شدن یخون بود (؟)(1)
در حکم گفت باشد مایل به خون یخون.
عسجدی.
در فرهنگهای دسترس من همه جا این کلمه را بخون ضبط کرده اند و شاهدی هم نیست. (یادداشت مؤلف). و رجوع به بخون شود.
(1) - شاید: شمشیر او به خون عدو چون یخون بود. (یادداشت مؤلف).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر