یک قلمه

«لغت نامه دهخدا»

[یَ / یِ قَ لَ مَ / مِ] (ص نسبی، اِ مرکب) کل. تمام. مجموع. همه. (یادداشت مؤلف) : قاضی از عالم رفته مولانا ضیاءالدین قاضی یک قلمهء کرمان شده. (مزارات کرمان ص22). و رجوع به یک قلم شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر