«لغت نامه دهخدا»
[سَ / سِ] (اِ) ارهء درودگری. (از برهان). ارهء درودگران باشد. (فرهنگ اوبهی) (از لغت فرس اسدی). اره را گویند. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) : به یوسه ببرند چوب سکند که تا پای خونی(1) درآرد به بند.اسدی. (1) - ن ل: خونین.