بازرند

«لغت نامه دهخدا»

[رَ] (اِ) سینه بند. (فرهنگ اوبهی). سینه بند طفلان و آن را بازرنگ نیز گویند. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). باژرند. بازرنگ. باژرنگ. سینه بند باشد. شاعر گوید :
در کام ما حلاوت شهد شهادت است
درمهد بسته اند بر این شکل بازرند.
(فرهنگ سروری نسخهء خطی کتابخانهء مؤلف). || پستان بند زنان. (آنندراج). و رجوع به بازرنگ شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر