بازهشتن

«لغت نامه دهخدا»

[هِ / هَ تَ] (مص مرکب) هشتن. گذاشتن. واگذار کردن :
جهان را بدان بازهل کافرید
وز او آمد این چرخ گردان پدید.فردوسی.
سخنها دراز است و کاری درشت
به یزدان کنون بازهشتیم پشت.فردوسی.
بازهل این فرش کهن پوده را
طرح کن این دامن آلوده را.
نظامی (مخزن الاسرار ص 77).
و رجوع به هشتن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر