«لغت نامه دهخدا»
(اِ مرکب) بازی گه. تماشاخانه. جای بازیگری. مَلعَب. (منتهی الارب) مَلهَی. (دهار) مِلعَب. (تفلیسی) بازیکده. (آنندراج) بازی جا. (ناظم الاطباء) : چو خواندی درس آزادی گلستان میشود زندان که روز جمعه بازیگاه طفلانست مکتب ها. ناصرعلی (از آنندراج). و رجوع به بازیکده شود.