باساز

«لغت نامه دهخدا»

(ص مرکب) دارندهء ساز و برگ. آماده. مهیا. مرتب :
از او کار مقدس چو باساز گشت
سوی ملک مغرب عنان تاز گشت.
نظامی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر