«لغت نامه دهخدا»
[طِ لَ / لِ] (از ع ص) مؤنث باطل : لاحاجب است بر در الا شده مقیم کو ابلهان باطله را میزند قفا.خاقانی. || به اصطلاح اهل دفاتر ایران، فرد باطل، منسوخ. (آنندراج). - داغ باطله؛ نشان بیهودگی و از کار افتادگی. - داغ باطله به اسپی یا کسی زدن؛ او را از جرگه بیرون کردن. از زمرهء کار آمدان بیرون راندن. رجوع به داغ شود. || کاغذ یا نوشته ای باطله که بکار نیاید.