«لغت نامه دهخدا»
[غِ] (اِخ) باغی به غزنین که محل نشاط و شراب و هم چنین انجام تشریفات رسمی زمان غزنویان، خصوصاً سلطان مسعود غزنوی بوده است. مقبرهء سلطان محمود نیز بر طبق وصیت خودش در آن باغ است : و نماز خفتن آن پادشاه را [ محمود را ] بباغ پیروزی دفن کردند. (تاریخ بیهقی چ غنی و فیاض ص13). و چهار پسرش را [ پسران امیر محمد را ] که همراه آورده بودند احمد و عبدالرحمن و عمر و عثمان، در شب بدان خضراء باغ پیروزی فرود آوردند. (تاریخ بیهقی چ غنی و فیاض ص 659). آه و دردا که بی او هرکس نتواند دید(1) باغ پیروزی(2) پرلاله و گلهای ببار.فرخی. و رجوع به باغ فیروزی شود. (1) - ن ل: هرگز نتوانم دید. (2) - ن ل: فیروزی.