باغش

«لغت نامه دهخدا»

[غِ] (ص مرکب)(1) که عیار آن تمام نباشد (سکه و جز آن). غشدار. ناسره. باردار. ناک. مقابل بیغش :
زر چون به عیار آید کم بیش نگردد
کم بیش شود زرّی کان باغش و بارست.
ناصرخسرو.
|| ناپاک. آلوده. و رجوع به غش شود.
(1) - از با + غش.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر