باقیه

«لغت نامه دهخدا»

[یَ] (ع ص، اِ) تأنیث باقی. آنکه بپاید. زنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، باقیات، بَواق. (از اقرب الموارد). || عمل صالح. || گاهی بجای مصدر استعمال شود. بقاء. و منه قوله تعالی: فهل تری لهم من باقیه(1)؛ ای بقاء. (منتهی الارب). || البقیه و الباقیه، هر عبادتی که قصد از آن وجه خدای تعالی باشد و بهمین دلیل آمده است که: بقیه الله خیر لکم. (از تاج العروس). بقیه عبارت از مراقبت و طاعه است. (تاج العروس). و رجوع به باقیات شود.
(1) - قرآن 68/8.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر