«لغت نامه دهخدا»
[تَ فَ / فِ] (نف مرکب) آن چیز یا آن کس که آتش افشاند. - طیارهء آتش فشان؛ کشتی که با آن نفت و آتش بدشمن می افکندند : مرکبی دریاکش و طیاره ای آتش فشان گه نشیب و گه فراز و گاه وصل و گاه نای. منوچهری. -کوه آتش فشان و آتش افشان؛ کوهی که از دهانهء آن آب سیه و آتش و خاکستر سوزان بیرون جهد. بُرْکان.