بخشایش کردن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ یِ کَ دَ] (مص مرکب) رحمت آوردن. بخشودن. بخشاییدن :
کسی که او کَنَد از کان تو به میتین(1) سیم
مکن برو بر بخشایش و مباش رحیم.
عسجدی.
هیچ دست آویز آن ساعت که ساعت دررسد
نیست الا آنکه بخشایش کند پروردگار.
سعدی (طیبات).
تو ناکرده بر خلق بخشایشی
کجا بینی از دولت آسایشی.
؟ سعدی (بوستان).
(1) - کلنگ.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر