«لغت نامه دهخدا»
[بَ ءَ] (ع مص)(1) پیدا و آشکار گردیدن. (از منتهی الارب). ظاهر و آشکار گردیدن. (از ناظم الاطباء). آشکار شدن. (از اقرب الموارد). بَدُوّ. بَدْو. (از منتهی الارب). || پیدا شدن رایی در کاری. (از اقرب الموارد): پیدا شدن و آشکار شدن رأیی که قب نبود: بدا له فی الامر بدواً و بداءً و بداءهً. نشأ فیه رأی و ظهر له ما لم یظهر اول. الحدیث: بداالله عزوجل یبتلیهم؛ ای قضی بذلک. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || بسوی بادیه درآمدن و اقامت کردن. بدو. بداء. بداءَه. الحدیث: من بدا جفا ای من نزل البادیه صار فیه جفاء الاعراب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). || حدث کردن. ریدن. سرگین انداختن. (از ناظم الاطباء). (1) - از باب نصر.