بدجلو

«لغت نامه دهخدا»

[بَ جِ لَ / لُو] (ص مرکب) اسپ سرکش. (غیاث اللغات). اسبی که مطاوعت سوار نکند. (آنندراج). ستور سرکش که بواسطهء لگام رام نگردد. (ناظم الاطباء) :
پربجولان مباش تیزعنان
توسن روزگار بدجلو است.
نورالدین ظهوری (از آنندراج).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر