بدجهش

«لغت نامه دهخدا»

[بَ جَ هِ] (ص مرکب)(1)بدسرشت. بدخلقت. بدطبیعت. بدبخت :
چو آن بدجهش رفت نزدیک شاه
ورا دید، بندهء درِ پیشگاه.فردوسی.
(1) - رجوع به برهان ذیل جهش و فرهنگ پهلوی فره وشی شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر