«لغت نامه دهخدا»
[بَ گُ] (مص مرکب مرخم) گفتار زشت. (آنندراج). سخن زشت. (ناظم الاطباء). تهمت. افترا. بهتان. (از ولف). بدگویی. (یادداشت مؤلف). بد گفتن : به بدگفت از ایشان(1) ندید ایچ راه که کردی پر آزار ازو جان شاه. (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص2403). || (ص مرکب) بدگو. تهمت زن : از بد بدگفت نرنجد حکیم بیخ چو سخت است ز صرصر چه بیم. میرخسرو (از آنندراج). (1) - ن ل: به بدگفت ایشان.