«لغت نامه دهخدا»
[بَ نَ سَ] (ص مرکب) بدنژاد. که اصل و نسب بدی دارد : کید حسود بدنسب با چون تو شاه دین طلب خاری است جفت بولهب در راه طاها ریخته. خاقانی.