«لغت نامه دهخدا»
[بَ رَ قَ] (ع ص، اِ)(1) راهبر و راهنمای. نگهبان. || (مص) بدرقه گردیدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || ارسال. فرستادن. (یادداشت مؤلف): ففرح المتوکل و بذرق الغلام الی الروم. (الجماهر بیرونی چ حیدرآباد ص218). و رجوع به بدرقه شود. (1) - فارسی معرب است. (از المعرب جوالیقی ص67).