«لغت نامه دهخدا»
[بَ بَ تَ] (مص مرکب) به آب بستن. || سیراب کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات) : زبان برگ پان تا در دهان غنچه اش دیدم بر آب گریه بستم(1) گلبن آشفته حالی را. (طغرا از آنندراج). (1) - بمعنی اول هم ایهام دارد. و رجوع به بر (= به) شود.