براه رفتن

«لغت نامه دهخدا»

[بِ رَ تَ] (مص مرکب) (از: ب + راه + رفتن) براه افتادن. راه سپردن. براه افتادن با کسی. همراهی او کردن. با او رفتن :
کمر بست و بنهاد سر سوی شاه
بزرگان برفتند با او براه.فردوسی.
- براه باباکوهی رفتن؛ کنایه از لواطت و اغلام کردن. (آنندراج). از راه پس رفتن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر